الاول ما یرد مرفوعا و غیر
اول آن چیز هایی است که فقط مرفوعند
الاول : الفاعل و هو ما اسند الیه العامل فیه قائما به ؛ و هو ظاهر و مضمر ، فالظاهر ظاهر ، و المضمر بارز أو مستتر
که اولی آن ها فاعل است . فاعل : فعلی که توسط آن(فاعل) قائم شده و انجام شده است به آن اسناد داده می شود.
انواع فاعل : 1. ظاهر 2. ضمیر ... پس ظاهر که واضح است و ضمیر نیز دو نوع است 1.بارز 2. مستتر
والاستتار یجب فی الفعل فی سته مواضع : فعل الامر للواحد المذکر ، و المضارع المبدوء بتاء الخطاب للواحد ، أو بالهمزه أو بالنون ، و فعل الاستثناء و فعل التعجب.
استتار ضمیر فاعلی در فعل در 6 جا واجب است
1. فعل امر حاضر صیغه ی 1 : اکرم
2. مضارعی که با تاء خطاب آغاز می شود برای مفرد (صیغه ی 7) : تکرم ُ
3. مضارعی که با همزه یا نون آغاز می شود (صیغ 13 و 14) : أکرم ، نکرم
4. فعل الاستثناء : عدا - لیس و ...
5. فعل التعجب : ما أکرمه
و الحق بذلک : ((زید قام أو یقوم)). و ما یظهر فی بعض هذه المواضع : ک: ((أقوم أنا)) فتأکید للفاعل ک: ((قمت أنا))
هم چنین این مثال مذکور نیز ملحق می شود به آن 6 موارد بالا که استتار ضمیر در آنها واجب بود ، پس اگر در مواردی دیدیم که ضمیر ظاهر شده است ، ضمیر فاعلی نیست بلکه تاکیدی است برای ضمیر مستتر ، پس هیچ گاه این ضمیر ظاهر نمی شود و آن چیزی که بعضی ظاهر می شود تاکید برای آن ضمیر مستتر است.
تبصره : و تلازم الفعل علامت التأنیث ان کان فاعله ظاهرا حقیقی التانیث، ک: ((قامت هند)) أو ضمیرا متصلا مطلقا ک :((هند قامت)) و ((الشمس طلعت))
مواردی که واجب است در آن عامل فاعل مونث بیاید جایی است که فاعل 1. اسم ظاهر مونث حقیقی باشد مثل هند و یا 2. ضمیر متصلی باشد که به مونث رجوع می کند. قید مطلقا در اینجا یعنی چه به مونث حقیقی رجوع کند و چه به مجازی علی السویه است.
و لک الخیار مع الظاهر اللفظی ک : ((طلعت أو طلع الشمس)) و یترجح ذکرها مع الفصل بغیر الا ، نحو ((دخل أو دخلت الدار هند)) و ترکها مع الفصل بها ، نحو ((ما قام الا امراه)) و کذا فی باب نعم و بئس
در این متن به سه مورد از احکام تذکیر و تانیث عامل اشاره شده است :
1. و اما موردی که تذکیر و تانیث عامل فاعل در آن ها مساوی است : فاعل اسم ظاهر مونث غیر حقیقی باشد. مثال بالا
2. موردی که تأنیث بهتر از تذکیر است : جایی که بین فاعل و عامل چیزی فاصل شده و آن فاصل ، الا نیست. مثال مذکور
3. موردی که تذکیر بهتر از تأنیث است : جایی که بین فاعل و عامل الا فاصل شده مثل: ما قام الا امراه
مسأله : الاصل فی الفاعل تقدمه علی المفعول.
اصل در این است که فاعل بر مفعول مقدم باشد
و یجب ذلک اذا خیف اللبس أو کان ضمیرا متصلا و المفعول متاخرا عن الفعل
مواردی که واجب است فاعل مقدم از مفعول باشد :
1. هنگامی که به دلیلی عدم وجود قرینه ترس از اشتباه فاعل با مفعول باشد : مثل اکرم عیسی موسی
2. فاعل ضمیر متصل باشد ولی مفعول ضمیر متصل نباشد : مثل اکرمت زیدا
و یمتنع اذا اتصل به ضمیر المفعول أو اتصل ضمیر المفعول بالفعل و هو غیر متصل.
مواردی که واجب است فاعل موخر از مفعول بیاید :
1. ضمیری به فاعل متصل باشد که به مفعول باز می گردد : مثل اذ ابتلی ابراهیم ربه
2. مفعول ضمیر متصل باشد در حالیکه فاعل ضمیر متصل نیست : مثل فنادته الملائکه
و ما وقع منهما بعد الا أو معناها وجب تأخیره
و به طور کلی هر کدام از فاعل و مفعولی که واقع شوند بعد از الا یا سایر ادات استثناء واجب التاخیر می شوند.